همهٔ مدیران و روسا، آدمهای خلاقی رو دوست دارن که فقط در برخورد با اونها مطیع و غیرخلاق باشن که خودش یه تناقض هست
ولی آدمهای نیمهمطیع و خلاق، محبوبتر از آدمهای احمق و مطیع هستن
پس اگه از نوع اول بودی، و در کوتاهمدت زیاد محبوب نشدی، نگران نباش. این یک سرمایهگذاری برای آینده هست
رقبای ماکروسافتی StarCalendar هم بیکار ننشستهاند
من از شعار و تظاهر متنفرم. ولی به سختی میشه یک داستان واقعی یا ساختگی پیدا کرد که از داستان یوسف پیامبر زیباتر باشه. با اینکه خیلی قدیمی هست ولی واقعی بودنش، قدیمی بودنش رو جبران میکنه.
حتی طبیعیترین و معروفترین داستانهای ساختگی هم تناقضها و مشکلات خودشون رو دارن. من که خیلی رمانهای کمی خوندم. ولی همهٔ فیلمهای تخیلی که دیدم مثل:
Game of Thrones
Lord of the Rings
Avatar
Harry Potter
توی همشون تناقضها و تضادها رو میدیدم. مثل اینکه یک محیط فیزیکی رو شبیهسازی کنید ولی بعضی از قوانین فیزیکی رو نادیده بگیرید.
ولی همچین تناقضهایی توی داستانهای واقعی مثل یوسف پیامبر وجود نداره. ضمن اینکه خیلی اخلاقگراتر هست و خشونت و خونریزی بیشازحد هم توی داستان نیست
شاید خیلیها بگن قابل مقایسه نیست، ولی به نظر من هر چیزی رو با هر چیزی میشه مقایسه کرد
مهمترین تفاوت انسان با حیوان و مخصوصاً ماشین، خلاقیت هست. خلاقیت یعنی ریسک. یعنی قمار. یعنی اعلام آمادگی برای حوادث غیرمنتظرهٔ خوب با بد. و خلاقیت یعنی حماقت. ولی حماقت هم میتونه عاقلانه باشه. اگه شانس برد و باخت رو، یا به عبارت علمیتر اصل امید ریاضی رو در نظر بگیری. و موفقترین آدمها کسانی هستند که بیشتر از همه دست به این حماقتهای عاقلانه میزنن.
با یک نگاه از بالا به پایین، سیر تاریخ با تمام فراز و نشیبهاش، میتونه یه سیر طبیعی و اجتنابناپذیر بوده باشه، برای رسیدن به نسلهایی که هم تحمل سختیها و قدرت جنگ و دفاع رو داشته باشن، و هم شعور صلح، آزادی و همزیستی رو داشته باشن. البته این نسل ما نیستیم، بلکه ما هم قسمتی از این تکامل تدریجی هستیم.
مرد رهگذری که کاپشنش رنگ قرمز رو در کنار توسی داشت، بلافاصله من رو یاد بانک ملت انداخت! ذهن انسان عملکرد عجیبی داره بعضی وقتا.